English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5064 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
coordinator U هماهنگ کننده
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Other Matches
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
harmonious U هماهنگ
consonants U هماهنگ
consonant U هماهنگ
monotone U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
coordinated U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
harmonize U هماهنگ کردن
harmonises U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
sequencer U شیر هماهنگ
harmonic U هماهنگ همساز
harmonizes U هماهنگ کردن
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
harmonic wave U موج هماهنگ
harmonic motion U حرکت هماهنگ
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
proportional U متقابل یا هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
coordinated procurement U عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper U شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers U شوت کننده با پرش پرش کننده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
renunciant U رد کننده
skittish U رم کننده
puffer U پف کننده
doers U کننده
whisperer U پچ پچ کننده
doer U کننده
solvents U اب کننده
bender U خم کننده
catterer U پچ پچ کننده
thinner U کم کننده
benders U خم کننده
solvent U اب کننده
sensor U حس کننده
surfy U کف کننده
renunciant U کننده
deletive U حک کننده
refuser U رد کننده
mauler U له کننده
crepitant U خش خش کننده
fillets U پر کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com